توضیحات محصول
استاد عزیز شاهرخ سال های زیادی از عمر خویش را صرف حفظ و اشاعه فولکلور و هنر کردی نموده و در کنار این خدمت بزرگ همیشه در تلاش بوده است که ترانه هایش تنها به لهجه سورانی نباشد و به همین دلیل آثار ارزشمندی به سایر لهجه و گویش های کردی دارد.
زندگی
عزیز شاهرخ در سال ۱۳۱۷ شمسی در محلهٔ «قهبران» که امروزه جزو خیابان وفایی در شهر مهاباد است دیده به جهان گشود. پدرش «عبدالله» و پدربزرگش اهل پژ در کردستان عراق بودند. پدربزرگش در جوانی به کردستان ایران آمد و در یکی از روستاهای منطقهٔ مَنگور ماندگار شد و با دختری ازایل منگور ازدواج نمود. مادرش «آمنه» اهل «نهری» کردستان ترکیه بود که در جنگ بینالملل اول همراه برادرش آوارهٔ ایران شدهبود و پدر و مادر و خانوادهاش را روسها کشتهبودند.
عزیز شاهرخ در کودکیایشان ۴ خواهر و ۲ برادر دارد که برادر کوچکتر در همان اوایل به دنیا آمدن فوت می نماید.«گلاویژ» اولین مدرسه ای است که آقای شاهرخ به آن قدم گذاشت.
عزیز شاهرخ تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در سال ۱۳۳۹ شمسی در شهر مهاباد به پایان رساند و برای ورود به مرکز تربیت معلم به ارومیه رفت. در سال ۱۳۴۰ شمسی با عنوان معلم شروع به کار کرد. در سال ۱۳۴۲ شمسی از سوی ساواک بازداشت شد و در سال ۱۳۴۵ شمسی از زندان رهایی یافت، ولی به ۱۰ سال محرومیت اجتماعی محکوم شد. در آذرماه ۱۳۴۵ با دختری مهابادی به نام «کبری غوثیه» وصلت نمود که حاصل آن پنج فرزند دختر بودهاست.
در طول این ۳ سال که وی در زندان بسر برده بود، پدر و برادرش را از دست می دهد و مسئولیت زیادی بر دوشش سنگینی می کرد. هنگامی که دختر دومش «هه لاله» به دنیا آمد، سه ماه بعد، دختر اولش«گولاله» را از دست می دهد و مدتی بعد، حسابدار کانون کارآموزی می شود و ۸ سال در این سمت خدمت می کند.
هنگامی که صدا و سیمای مهاباد شروع به کار کرد، به مترجم و نویسنده احتیاج داشت آقای شاهرخ با وجد اینکه در آزمون نمره خوبی می گیرد ولی «ساواک» مانع ورود وی به این سازمان می شود. ولی عزیز شاهرخ از هر طریقی که بود،۲ سالی برای برنامه «خاو و خیزان»نویسندگی می کند. در سال ۱۳۵۴ که در کرمانشاه همایشی مختص «ئاواز و گورانی فولکلوری کوردی » برگزار شد با هنرنمایی خویش توانست توجه مسئولان وزارت فرهنگ و هنر را به خود جلب کند و بعد از آنکه در آزمون سراسری شرکت نمود و قبول شد به عنوان مسئول ادب و هنر استخدام گشته و از کانون کارآموزی استعفا می دهد و تا سال ۱۳۵۹ مسئول بخش ادب و هنر شهرستان مهاباد بوده است. در سال ۱۳۵۹ باز هم بیکار می شود. مدتی بعد شروع به دست فروشی می کند. پس از آن جلوی مغازه ای یکی از فامیل هایش به میوه و سبزی فروشی مشغول می شود و ۳ سالی اینگونه به سر می برد پس از مدتی با سختی زیادی توانست یک دستگاه خودروی تاکسی بخرد و روی آن کار کند ولی جالب این است که ایشان هیچ وقت هنر را کنار نگذاشت.
پدر و برادر بزرگتر وی نیز به خواندن علاقه داشتند. عزیز شاهرخ با شنیدن آثار استادانی چون سیدعلیاصغر کردستانی و کاویس به آواز علاقهمند شد. او هیچگاه به صورت حضوری در خدمت استادی درس آواز نگرفت اما با تمرین از روی صفحات ضبط شده گرامافون، آواز را از اساتیدی نظیر محمد صالح دیلان، طاهر توفیق و حسن جزراوی فرا گرفت.
در سال ۱۳۳۶ برای نخستین بار صدای شاهرخ از رادیو مهاباد به گوش همگان رسید.
حرفه اصلی او معلمی بود اما علاوه بر آن به شعر هم میپرداخت تا آنجا که برای آوازهایش ترانههایی میسرود.
شروع خوانندگی
دنیای هنری عزیز شاهرخ زمانی شروع می شود که صدای دلنشین برادرش «محمد» به گوشش می رسد.
با اینکه امروز هفتاد سالی از عمر آقای شاهرخ گذشته است، ولی وی می گوید که هنوز آهنگ «بارانه و بارانه» ی برادرش در گوشش پیچ می خورد.
با آشنایی با هنرمندانی چون سیدعلی اصغر کردستانی، طاهر توفیق، محمد ماملی، صالح دیلان و حسن جزراویان، عزیز شاهرخ هرچه بیشتر به عمق این اقیانوس هنر فرو می رود. تا اینکه امروز ایشان به یکی از هنرمندان شهرستان مهاباد تبدیل شده است. ایشان آرزو دارد که بعد از فوت کردنش آثار زیبا و دلپسندی برای مردم مهاباد باقی بگذارد، وی اکنون در چهار راه آزادی مهاباد، استودیوی هنری دارد و مشغول خدمت به موسیقی و هنر می باشد.
بیشتر
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.