توضیحات محصول
عادت چیه؟
عادت به بیان ساده یه شکل ساده از یادگیریه؛ یه تغییر رفتاری که به خاطر تجربههامون ساخته میشه. خیلی سادهتر میشه گفت که عادت مثل یه پاسخ خودکار به موقعیتهای خاصیه که در اثر تکرار و یادگیری ایجاد میشه. وقتی رفتارهامون کاملاً خودکار و بدون آگاهی انجام بشن، اون موقع میتونیم بگیم که عادته. چون عادت نیاز به توجه آگاهانه ما نداره.
معمولا از اصطلاح عادت برای واکنشهای محرک استفاده میشه اما عادت حتی میتونه افکار ما رو هم در بر بگیره. شاید بشه گفت که عادت، اصطلاحیه برای طرز برخوردها، رفتارها و روشها. همه ما در زندگی روزانهمون، عادتهای مختلفی رو از خودمون نشون میدیم. این عادتها میتونن مثل سختکوشی، نوشتن و مرتب ورزشکردن خوب بوده و یا مثل اعتیاد، بیحالی، دروغ گفتن، به تعویق انداختن کارها، فریب دادن دیگران و … جالب نباشه.
مبنای شکلگیری عادت چیه؟
ساختار عادت رو میشه از دو جنبه روانشناختی و فیزیولوژیکی توضیح داد. اساس فیزیولوژیکی، ساختار عصبی ما رو درگیر میکنه. وقتی یه عمل بارها و بارها تکرار میشه، یه ارتباط عصبی تو مغز ما شکل میگیره که منجر به شکلگیری یک مسیر میشه. این مسیر باعث میشه که انتقال انرژی از اعصاب حسی به حرکتی راحتتر بشه.
وقتی یه محرک رفتاری وجود داشته باشه، بهش واکنش نشون بدیم و این امر مدام تکرار بشه ارتباطات مذکور تقویت میشه و در نهایت منجر به ایجاد سازمانی در سیستم عصبی ما میشه که به عنوان عادت ازش یاد میشه؛ البته گاهی هم میتونیم به این پدیده واژهی آموزش رو هم نسبت بدیم.
نظریههای روانشناختی، عادتها رو به عنوان تمایلات به دست اومده تعریف میکنن. بر اساس این نظریهها، هر فرایند یادگیری یا هر تجربهای که کسب میکنیم در ذهن ما باقی میمونه. وقتی این فرایندها یا تجربهها تکرار بشه، این موارد جای خودشون رو تثبیت میکنن. این توانایی باعث میشه که به این فرآیندها و تجارب احاطهی کامل پیدا کنیم و در نتیجه کمکم اونها رو به عنوان عادات خودمون بپذیریم.
تمایز میان عادات و رفتارهای روزمره
درک رفتار برای تشخیص عادات از رفتارهای روزمره اهمیت داره. اگه انجام کارهامون رو به تاخیر میاندازی؛ مثلاً انجام شستن لباسها یا پرداخت قبضها رو به بعد موکول میکنیم، در واقع داریم از یک رفتار روزمره صحبت میکنیم و این مساله مصداقی برای عادت نیست. رفتار روزمره، رفتاریه که انجام دادنش میتونه آرامش ما رو بهم بزنه در صورتیکه عادت رفتاریه که انجام ندادنش به ما حس بدی رو القا میکنه.
فکر کنین دارین دستهاتون رو میشورین و آب ناگهان قطع میشه! اگه براتون استفاده از آب تا ثانیههایی پس از شستوشو یک عادت باشه، از قطعی آب آشفته میشین و حس بدی پیدا میکنین، حتی اگه بدونین که دستهاتون تمیزه و نیاز به شستوشوی بیشتر نداره.
اگه از انجام ندادن و تاخیر توی یه رفتار یا عمل، حس بدی پیدا کنیم داریم از یک عادت صحبت میکنیم اما برعکس این ماجرا یعنی اگه یه کاری رو انجام بدیم اما از انجام دادنش حس بدی داشته باشیم و یا انجام اون کار برامون جذاب نباشه، اون رفتار رو میتونیم به عنوان یک رفتار روزمره یا روتین در نظر بگیریم. به همین دلیل تشخیص تفاوت عادت از رفتارهای روزمره کار آسونی نیست.
پس کارهایی مثل شستن ظرفها و لباسها، پرداخت قبوض، نوشتن مقالات و … رو به این دلیل که میشه عقبشون انداخت و عدم انجامشون حس بدی رو بهمون نمیده، به عنوان رفتارهای روزمره قلمداد میکنیم؛ این موارد، رفتارهایی هستند که انجام یا عدم انجامشون خیلی برامون فرقی نداره. معمولا رفتارهاری روزمره به تلاش و توجه ما نیاز دارن اما عادتها اینطور نیستن.
انواع عادات
با توجه به ماهیت میتوان عادتها رو در سه طبقهی زیردستهبندی کرد:
- عادتهای حرکتی
عادتهای حرکتی به فعالیتهای عضلانی فرد گفته میشه. اعمال جسمی ما مثل ایستادن، نشستن، دویدن، ورزش کردن و … از عادتهای حرکتی هستن. - عادتهای ذهنی
عادتهای ذهنی مربوط به فرایندهای روانشناختی میشه که تواناییهای ذهنی ما مثل تفکر منطقی، خوب مشاهده کردن، درک کردن، استدلال کردن قبل از تصمیمگیری و … رو شامل میشه. - عادتهای شخصیتی
ما بعضی از ویژگیهای شخصیتیمون رو به شکل عادت نشون میدیم. کمک به افراد نیازمند، صادق بودن، مدیریت زمان، دوستانه برخورد کردن و … از عادتهای شخصیتی ما به حساب میان. این عادتها احساسات و عواطف ما رو شامل میشن و به همین دلیل میتونیم بهشون عادتهای عاطفی هم بگیم.
اهمیت عادت
بر اساس تحقیقات ۴۵درصد از فعالیتهایی که ما در طول روز انجام میدیم، از روی عادت و به صورت خودکار انجام میشه. عادتها عنصری ضروری برای هر عمل مولدی هستن. به نظر میرسه که عادتها خیلی مهمتر از چیزی هستن که ما فکر میکنیم.
استیون پرسفیلد (Steven Pressfield) میگه:
تفاوت بین آدمهای حرفهای و آماتور در اینه که آدمهای حرفهای، عادتهای حرفهای دارن و آدمهای آماتور، عادتهای آماتور.
نیمی از فعالیتهای روزانه ما به شکل عادت و ناخودآگاه انجام میشه، درحالیکه هدف و وظیفه ادارک ما کنترلی آگاهانه و عقلانیه که از این طریق به دنبال محافظت کردن از ماست و واقعیتهای بد رو به واقعیتهای خوب تبدیل میکنه.
استیون کاس (Steven Kaas) میگه:
شما پادشاه مغزتون نیستین، معاون پادشاه مغزتون هستین که در کنار پادشاه ایستاده و در اتخاذ تصمیمهای عالی مشارکت میکنه.
همونطور که گفتیم عادت یه رفتار خودکاره که نسبت به یه موضوع خاص و با شرایط ذهنی خاصی ایجاد میشه. به همین دلیل عادتها به ما این امکان رو میده تا برای هر فعالیتی از خودآگاهمون استفاده نکنیم. وقتی برای اولین بار مسواک میزنیم به اینکه چطوری انجامش بدیم فکر میکنیم، اما کمکم بعد چندین بار تجربه این کار، مسواک زدن برامون تبدیل به یه عادت میشه که بهش فکر نمیکنیم و به صورت خودکار انجامش میدیم.
هر دفعه که کاری رو برای اولین بار انجام میدیم، ذهنمون به شدت درگیر میشه و انرژی زیادی رو صرف میکنه اما اگه عادتها ایجاد بشن دیگه میتونیم این انرژی رو برای کارهایی که واقعا بهشون نیاز داریم ذخیره کنیم و قدرت ذهنمون رو برای کارهای مهمتری خرج کنیم. پس اهمیت عادتها در اینه که اگه شکل نمیگرفتن، انجام دادن همه کارها در طول روز برامون سخت و طاقتفرسا میشه.
چرخه عادت چیه و چجوری شکل میگیره؟
ذهن نمیتونه تمایزی بین عادات خوب و بد یا عادات آماتور و حرفهای قائل شه و فقط برای نگهداشت انرژی، هر رفتار تکراری رو چه خوب، چه بد تبدیل به عادت میکنه. به همین دلیل هم هست که باید آگاهانه فرایند ساخت عادت رو کنترل کنیم. برای کنترل آگاهانه عادتها باید اول «چرخه عادت» رو بشناسیم. حلقه عادت از سه جز تشکیل شده:
- سرنخ (Trigger): جزییات یه موقعیت هستن که ذهن در عادتهای قبلی با اونها در ارتباط بوده. محرکها با فرستادن فرمان اجرای خودکار به مغز، چرخه عادت رو به حرکت درمیارن.
- رفتارها (Routine Behavior): پاسخهای حقیقی ما به عادات هستن. این رفتارها میتونن شامل افکار ذهنی بوده و یا اعمال فیزیکی رو شامل شن که در مواجهه با محرکها از خودمون نشون میدیم.
- پاداشها (Reward): یه عادت رو تقویت میکنن و به این شکل مغز ما رو وادار به شکلگیری ارتباطی قوی بین محرکها و رفتارها خواهند کرد.
محرکها، رفتارها و پاداشها از شکلگیری تا تقویت یه عادت وجود دارن و اگه بخوایم یه عادت خوب بسازیم، اونو تغییر بدیم یا حتی حذفش کنیم، باید به هر سه تاشون توجه داشته باشیم.
برای ایجاد یه عادت فقط به عمل نیاز نداریم بلکه اول باید محرکهایی رو برای رفتار داشته باشیم. ما با کمک یه محرک که میتونه زمان، مکان، احساس یا یه تصویر باشه، به ذهنمون کمک میکنیم تا کمکم بر روی حالت خودکار قرار بگیره. این محرکها حتما نباید یکسان باشن و میتونیم همزمان از چند نوع محرک خاص مثل زمان یا مکان در کنار هم استفاده کنیم.
برای پاسخ به محرکها، رفتارهای روزمره رو شکل میدیم. این رفتارها میتونن ماهیت فیزیکی، ذهنی یا احساسی باشن. در نهایت امر هم به خودمون پاداش میدیم. این پاداشها مغز رو تقویت کرده و کمک میکنن که در آینده بهتر این رفتارها رو به یاد بیاره. پاداشها میتونن گسترهای از احساسات جسمانی تا احساسات عاطفی مثل غرور یا افتخار رو شامل بشن.
پس بهتره که هنگام ایجاد و ساخت عادتهامون حتما آگاهانه توجه کنیم که عادات خوب و موثر بسازیم و اجازه ندیم که مغز هر رفتاری اعم از خوب یا بد رو بدون نظارت خودمون تبدیل به عادت کنه.
ویژگی عادتهای خوب و موثر
عادتها میتونن خوب یا بد باشن. اما، هفت نوع عادت وجود داره که از اصلیترین عادات خوب و موثری هستن که هر آدم موفقی اونها رو داره:
- هدفگرایی
اولین عادت افراد موفق، هدفگراییه. بهتره عادتهایی رو بسازین و در طول روز انجام بدین که دارای هدف باشن. آدمهای موفق، کارایی رو انجام میدن که هدف محور هستن. اونها دقیقا میدونن که میخوان چیکار کنن و چرا باید اون کار رو انجام بدن. - نتیجه محوربودن
دومین عادت افراد موفق، نتیجه محوربودنه. این نتیجه محوربودن با کمک دوتا تمرین میتونه شکل بگیره:- اولی، تمرین مداوم برای یادگیریه که میتونه به شما کمک کنه تا توی انجام کارهاتون بهتر بشین.
- دومی، مدیریت زمانه. اینکه برای زمانتون ارزش قائل بشین و کارهاتون رو بر اساس اهمیت، اولویتبندی کنین.
- عملگرایی
سومین عادتی که میتونه باعث رشد و توسعه ما بشه، عملگرابودنه. عملگرابودن، مهمترین عادت برای موفقیتهای مادی و قابل لمسه. ما باید بتونیم یه کاری رو شروع کنیم و مداوم اون رو انجام بدیم. باید ترس و تعلیق کارها رو کنار بذاریم تا بتونیم به موفقیت برسیم. پس اول هدف داشته باشیم، نتیجه رو مشخص کنیم و بعد بهش عمل نماییم. - مردم گرایی
خوشحالی و رضایت در زندگی از ارتباط با مردم شکل میگیره. اگه بتونیم صبر، مهربانی و توانایی درک کردن دیگران رو در خودمون پرورش بدیم و عادتهایی داشته باشیم که مردم محورن، میتونیم تبدیل به آدمایی خوشحال و موفق بشیم. تلاش بیشتر در راستای پرورش عادتهای خوب در نهایت ما رو تبدیل به همون آدمهای خوبی میکنه که در ذهن داریم.
- خودآگاهی نسبت به موضوع سلامت
افراد موفق، عادتهایی رو در خودشون ایجاد میکنن که باعث بهبود و توسعه سلامتیشون میشه. غذای سالم خوردن، مرتب ورزش کردن و … عادتهایی هستن که افراد موفق برای حفظ سلامتیشون اونها رو انجام میدن. - صداقت و درستی
توسعه فردی در طول زندگی اهمیت خیلی زیادی داره. صداقت و درستی میتونه یکی از ارزشهای توسعه فردی در طول زندگی باشه. اگه صداقت و درستی رو برای خودمون به عنوان یک ارزش در نظر بگیریم و انجامش رو تبدیل به عادت کنیم، دیگه در طول زندگی مون حاضر نمیشیم که اونها رو زیر پا بذاریم. اینطوری به ارزشهامون پایبند مونده و میتونیم به ترسیم چشماندازی برای توسعهی فردی خودمون بپردازیم. - اعتماد به خود (تادیب نفس)
برای توسعه فردی باید به خودمون اعتماد داشته، خودمون رو کنترل کرده، کارهامون رو سنجیده و بر خودمون مسلط باشیم.
نتیجهگیری
از زمان کودکی، عادتها در وجود ما شکل گرفتن. خیلی از این عادتها به صورت ناخودآگاه و تصادفی ایجاد شدن. ما با شناخت عادتها و فرایند شکلگیری اونها، میتونیم کنترل عادتها رو به دست بگیریم و عادتهایی رو در خودمون ایجاد کنیم که خوب و موثر هستن؛ عادت هایی که میتونن بر روی توسعهی فردی ما نیز اثرگذار باشن.
بیشتر
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.